کد مطلب:328012 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:353

آیه 189 بقره




یسلونك عن الاهلة قل هی مواقیت للناس و الحج و لیس البربان تاتوا البیوت من ظهورها و لكن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوبها و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون . (189)





ترجمه آیه

از تو از هلالها می پرسند كه غرض از این كه قرص قمر در هر ماه یك بار به صورت هلال در می آید چیست ؟ بگو اینها وقتها را برای مردم و برای حج معین می كنند و این كار خوبی نیست كه شما در حال احرام از پشت بام داخل خانه ها شوید، بلكه عمل صحیح این است كه از خدا بترسید و خانه ها رااز در درآیید و از خدا پروا كنید باشد كه رستگار شوید. (189)

بیان آیه

معنای هلال و وجه تسمیه آن





یسئلونك ... و الحج )





كلمه (اهله ) جمع هلال است كه به معنای قرص قمر در شب اول و بطوریكه گفته اند اول و دوم ماه است ، یعنی وقتی كه از زیر شعاع شمس بیرون می آید، البته بعضی شب سوم هم اضافه كرده اند،

بعضی دیگر گفته اند: قرص قمر را از اول ماه هلال می گویند تا وقتی كه متحجر شود، یعنی به صورت دایره ای درآید، كه یك طرفش همان هلال شبهای قبل است ، و بقیه اش را خطی نورانی تشكیل می دهد، بعضی دیگر گفته اند: این اطلاق همچنان ادامة دارد تا زمانی كه نورش بر ظلمت شب غلبه كند، و این در شب هفتم است ، كه بعد از آن دیگر هلالش نمی گویند، بلكه قمرش می خوانند، و در شب چهاردهم بدرش می گویند، و اسم عمومیش نزد عرب زبرقان است .

و كلمه (هلال ) از است هلال گرفته شده ، كه به معنای گریه و یا صدای طفل در حین ولادت است و اطرافیان زائو می فهمند كه بچه بدنیا آمده ، و نیز از این گرفته شده كه در باره حاجیان وقتی كه صدا به گفتن لبیك بلند می كنند می گویند: (اهل القوم )، و این بدان جهت است كه وقتی ماه ذی الحجه را می بینند درباره آن گفتگو می كنند، و كلمه (مواقیت ) جمع (میقات ) است ، كه از ماده وقت گرفته شده و به معنای وقت معین شده برای عمل است و این كلمه بر مكان معین برای عمل نیز اطلاق می شود، می گویند فلان محل میقات اهل شام ، و آن دیگری میقات اهل یمن است ، ولی در آیه مورد بحث معنای اول یعنی زمان معین منظور است .

در (یسئلونك عن لا هله ) چه چیزی مورد سئوال واقع شده است ؟!

در جمله :( یسئلونك عن الاهلة ) شرح نداده كه سؤ الی كه از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) كرده بودند چه بوده ؟ آیا از حقیقت قمر بوده ؟ یا همچنانكه بعضی پنداشته اند از علت اینكه چرا به اشكال مختلف یعنی هلال و قمر و بدر در می آید، و یا تنهااز علت هلال شدنش یعنی پیدا شدنش در افق بعد از ناپدید شدنش در شبهائی چند كه بعض دیگر پنداشته اند و یا از جهات دیگر بوده است .

لیكن از همینكه تعبیر به اهله - یعنی جمع هلال - كرده و فرموده : از تو از اهله می پرسند، فهمیده می شودسؤ ال از ماهیت و حقیقت قمر، و علت اشكال گوناگونش نبوده ، زیرااگرسؤ ال از این بود مناسب تر آن بود كه گفته شود( یسئلونك عن القمر)

و نیز اگرسؤ ال از حقیقت هلال و سبب تشكل خاص آن در اول ماه بود، مناسب تر آن بود كه بفرماید: (یسئلونك عن الهلال )، چون دیگر جهتی نداشت كلمه هلال را به صیغه جمع بیاورد، پس اینكه به صیغه جمع آورده ، خود دلیل براین است كه سؤ ال از سبب یا فایده ای بوده كه ممكن است در هلال شدن هر ماهه و ترسیم ماههای قمری بوده باشد، و اگر از این فایده ها تعبیر به اهله كرده بدین جهت بوده كه اگر واقعا فایده ای هست ، ناشی و تحقق یافته از همین هلالها است ، و لذا سائل از اهله پرسیده ، و خدای تعالی از فایده آن پاسخ فرموده .

این معنا از خصوص جواب استفاده می شود كه فرمود:( هی مواقیت للناس و الحج ...)، برای اینكه مواقیت گفتیم عبارت است از زمانهائی كه برای هر كاری معین می شود، و این زمان ماهها هستند، نه هلالها كه عبار ت است از قیافه مخصوص قرص قمر، پس معلوم می شود پاسخ ،

پاسخ سائلین نیست ، و نیز معلوم می شود منظور سائلین از اهله فواید آن بوده .

ماههای قمری و نقش مهم آنها در تنظیم امور زندگی انسانها

و سخن كوتاه آنكه معلوم شد غرض از سوال ، موقعیت ماههای قمری بوده كه سبب آنها چیست ؟ و چه فوایدی دارد؟ در پاسخ هم به بیان فواید آن پرداخته ، و فرموده ماهها عبارتند از زمان و اوقاتی كه مردم برای امور معاش و معاد خود تعیین می كنند.

چون انسان از حیث خلقت طوری است كه چاره ای جز این ندارد كه افعال و كارهایش را كه همه از سنخ حركت به زمان است اندازه گیری كند، و لازمه احتیاج به اندازه گیری این است كه زمان ممتد و بی سروته را بر طبق امور خود به صورت قطعه های سروته دار و كوچك و كوچكتری از قبیل سالها و فصلها و ماهها و هفته ها و روزها در آورد، و عنایت الهیه هم این احتیاج بندگان را تاءمین كرد، چون او مدبر امور مخلوقات و راهنمای آنها به سوی صلاح و اصلاح حیاتشان می باشد.

و این تقطیع و تكه تكه كردن زمان به دو صورت ممكن بود، یكی بر حسب حركت سالیانه زمین به دور خورشید، كه از آن چهار فصل درست می شود، و یكی هم بر حسب حركت ماه به دور زمین ، و چون این تقطیع باید طوری باشد كه همه مردم حتی عوام آنان نیز بتوانند به آسانی از حساب آن سر در آورند، لذا ماههای قمری رانام برد، كه هرانسان دارای ادراك صحیح و حواس مستقیم آن رامی فهمد، چون ماه و طلوع و غروب آن را هر سال دوازده بار مشاهده می كند به خلاف خورشید كه برجهایش دیدنی نیست بلكه بشر بعد از آنكه قرنها در روی زمین زندگی كرد به تدریج به حساب آن كه حسابی است بس دقیق پی برد، حسابی كه هم اكنون نیز عامة مردم از آن سر در نمی آورند.

پس ماههای قمری اوقاتی هستند كه مردم امور دین و دنیای خود را با آن تعیین می كنند، و مخصوصا در امور دینی مساءله حج را معین می كنند كه در ماههای معلومی انجام می شود، و اینكه از میان همه عبادات حج را دوباره نام برد، گویااز این جهت بوده كه خواست ه است زمینه را برای آیات بعدی كه حج را به بعضی از ماههااختصاص می دهد فراهم سازد.





و لیس البر بان تاتواالبیوت من ظهورها و لكن البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابه





دلیلی نقلی این معنا را ثابت كرده كه جماعتی از عرب جاهلیت رسمشان چنین بوده كه چون برای زیارت حج از خانه بیرون می شدند دیگر اگر در خانه كاری می داشتند (مثلا چیزی جا گذاشته بودند) از در خانه وارد نمی شدند، بلكه از پشت ، دیوار را سوراخ می كردند، و از سوراخ داخل می شدند،

اسلام از این معنا نهی كرد، و دستورداد از در خانه ها درآیند، آیه شریفه مورد بحث می تواند با این داست ان منطبق باشد، و می توان به روایاتی كه درنزول آیه این داست ان را نقل می كند، و به زودی از نظر خواننده خواهد گذشت اعتماد نمود.

و اگر جز این بود ممكن بود كسی بگوید: آیه مورد بحث كنایه است از نهی از امتثال او امر الهیه ، و عمل به احكام شرع به غیر آن وجهی كه بر آن وجه تشریع شده ، مثلا می خواهد بفرماید: حج را در غیر ماههای حج انجام دادن ، و روزه را در غیر رمضان گرفتن ، و همچنین سایر احكام الهی را به غیر آن وجهی كه دستور داده شده انجام دادن ، ماننداین است كه با اینكه خانه در دارد از بام وارد آن شوی .

آن وقت بنابراین ، جمله :( و لیس البر بان تاتوا البیوت ...)، متمم اول آیه خواهد بود، و روی هم معنای آیه چنین می شود: این ماههااوقاتی است كه برای اعمال شرعی تعیین شده ، و تجاوز از آن اوقات به اوقات دیگر جایز نیست مثلا حج را نباید در غیر ماههایش ، و روزه را در غیر ماه رمضان ، و سایر وظائف را در غیر موعد مقرر انجام داد، كه در این صورت به منزله وارد شدن به خانه است از غیر دروازه آن ، پس ‍ صدر و ذیل آیه شریفه تنها می خواهد یك حكم را بیان كند.

و بنابر فرض اول كه گفتیم دلیل نقلی مؤ ید آن است نفی بر و خوبی از آمدن درون خانه از پشت خانه دلالت می كند بر اینكه عمل نامبرده مورد امضای دین نیست ، و یك عمل دینی به شمار نمی رود، و گرنه معنا نداشت ، بفرماید این عمل بر و خوبی نیست بلكه باید بفرماید این كار را نكنید، و خدااین كار را حرام كرده ، و امثال این عبارات كه می رساند حرمت این عمل یكی از احكام شرع است ، و در آیه شریفه خوب بودن آن را نفی ، و خوب بودن تقوا رااثبات كرده و در اثبات خوبی تقوا ظاهر كلام اقتضا می كرد بفرماید:( ولكن البر هو التقوی ) ولی به جای آن فرمود:( ولكن البر من اتقی )، تا بفهماند كمال آدمی در اتصاف به تقوا است ، كه مقصود هم همین اتصاف و داشتن تقوا است ، نه صرف حرف و مفهوم ، همچنانكه نظیرش در آیه شریفه :( لیس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من آمن ).

و امر در جمله :( و اتواالبیوت من ابوابها) امر مولوی و تكلیف آور نیست بلكه امر ارشادی و نصیحت است ، به اینكه خانه ها را از در در آمدن بهتر است از اینكه از پشت و یا بام آن درآئی ، برای اینكه آنهائی كه برای خانه در ساخته اند غرضی عقلائی در نظر گرفته اند و آن این است كه همه كسانی كه با این خانه سر و كار دارند از یك نقطه داخل و خارج شوند،

و این رسمی است پسندیده كه مردم بر آن عادت دارند، دلیل بر اینكه امر نامبرده مولوی نیست ، این است كه زمینه كلام تخطئه عادت زشتی است كه بدون هیچ دلیلی در بین مردمی پیدا شده عادتی كه به جز از بین بردن یك عادت پسندیده ، و موافق با غرض عقلائی ، دلیل دیگری ندارد، در چنین زمینه ای سفارش به اینكه خانه ها را از در درآیید، به بیش از هدایت و ارشاد به سوی طریقه صواب دلالتی ندارد، و تكلیفی نمی آورد، بله داخل شدن در خانه ها از پشت خانه و یا از بام به عنوان اینكه این عمل جزء دین است ، بدعت است و حرام .





و اتقوا اللّه لعلكم تفلحون





در اول سوره توجه فرمودید كه تقوا یكی از صفاتی است كه با همه مراتب ایمان و همه مقامات كمال جمع می شود، و این هم معلوم است كه تمامی مقامات مستوجب فلاح و رستگاری نیست آنطور كه مقامات آخر كه به كلی شرك و ضلالت را از دل صاحبش زدوده می كند، مستوجب آن است ، بله این خاصیت را دارد كه آدمی را به سوی فلاح هدایت نموده و به سعادت بشارت می دهد و بهمین جهت در جمله مورد بحث فرمود: (و از خدا بپره یزید شاید رستگار شوید) و نفرمود (تا رستگار شوید) و ممكن است منظور از تقوا امتثال خصوص امری باشد كه در آیه شریفه آمده بود و آن مذمت در آمدن به خانه ها از پشت خانه بود.

بحث روایتی

پیرامون آیه شریفه (یسئلونك عن الاهلة ...) و شاءننزول آن

در الدر المنثور است كه ابن جریر و ابن ابی حاتم از ابن عباس روایت كرده اند كه گفت : مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) پرسیدند: اهله چیست ؟ آیه شریفه آمد كه (یسئلونك عن الاهله قل هی مواقیت للناس ) یعنی با این هلال های اول ماه مدت هائی كه برای دستورات دینی دارند، و همچنین عده زنان ، و هنگام رفتن به حج را تشخیص می دهند.

مؤ لف : الدرالمنثور این معنا را به چند طریق دیگر از ابی العالیه و قتاده و غیر آن دو نقل كرده .

و نیز روایت كرده كه بعضی از صحابه از رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) پرسیدند: حالات مختلف قمر برای چیست ؟ در پاسخ این آیه نازل شد و ما قبلا درباره این مطلب گفتیم كه با ظاهر آیه نمی سازد، و بهمین جهت اعتباری به این حدیث نیست .

و در الدر المنثور است كه وكیع و بخاری و ابن جریر از براء روایت كرده اند كه گفت :

عرب جاهلیت وقتی برای زیارت كعبه احرام می بست اگر می خواست ند داخل خانه ای شوند از پشت خانه داخل می شدند، و بدین جهت آیه شریفه : (لیس البربان تاتواالبیوت من ظهورها، و لكن البر من اتقی و اتواالبیوت من ابوابها) نازل شد.

روایتی از تفسیر الدر المنثور در شاءن نزول آیه و نقد و بررسی آن

و نیز در الدر المنثور است كه ابن ابی حاتم و حاكم (وی حدیث را صحیح دانسته ) از جابر روایت كرده اند كه گفت : قریش را حمس یعنی خشمناك و خطرناك لقب داده بودن دو این بدان جهت بود كه مردم مدینه و سایر بلاد عرب وقتی احرام می بستند دیگر ازهیچ دری وارد نمی شدند، ولی قریش وارد می شد، در این میان روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) در بستانی بود و خواست تا از در بستان بیرون رود قطبه بن عامر انصاری هم در خدمتش بود، انصار عرضه داشتند: یا رسول اللّه این قطبه بن عامر مردی فاجر است ، و با شما از در درآمد، رسول خدا به قطبه فرمود: چرا چنین كردی ؟ عرضه داشت : دیدم شمااز در بیرون شدید من نیز بیرون شدم ، فرمود: آخر من مردی احمس هستم ، (یعنی اهل مكه ام )، عرضه داشت دین من كه با دین شما فرق ندارد، اینجا بود كه آیه شریفه : لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها نازل شد. مؤ لف : قریب به این معنا به طرق دیگری نیز نقل شده و كلمه (حمس ) جمع احمس است ، مانند كلمه (حمر) كه جمع احمر (سرخ ) است ، و حماسه به معنای شدت است ، و قریش را از این جهت حمس ‍ می گفته اند كه در امر دین خود تعصب و شدت داشتند، و یا بدین جهت بوده كه اصولا مردمی با صلابت و خطرناك بوده اند.

از ظاهر روایت برمی آید كه رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) قبل از وقوع قصه قطبة بن عامر مساءله داخل شدن از پشت خانه را برای غیر قریش امضا كرده بوده و گرنه به قطبه ایراد نمی گرفت كه تو چرا از در بیرون شدی ، و بنابراین ، آیه شریفه ناسخ آن امضای قبلی می شود، كه بدون آیه قرآن تشریع شده بوده .

و لیكن خواننده گرامی توجه فرمود كه آیه شریفه با این روایت منافات دارد، چون آیه مذمت می كند از اینكه خانه را از پشت آن داخل شوند، و حاشا از خدای سبحان كه خودش و یا رسولش حكمی از احكام را تشریع كند، آنگاه همان حكم را تقبیح نموده و سپس نسخ كند، و این خود روشن است . و در محاسن برقی از امام باقر (علیه السلام ) روایت آورده كه در تفسیر جمله (و اتوا البیوت من ابوابها) فرموده : یعنی هر كاری را از راهش وارد شوید.

و در كافی از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: اوصیای پیامبران ابواب خدایند، كه باید مردم از آن درها به سوی خدا بروند، و اگر اوصیا نبودند خدای عزوجل شناخته نمی شد، و با این اوصیا است كه خدای تعالی علیه خلقش احتجاج می كند.

مؤ لف : این روایت از باب بیان مصداق است ، می خواهد یكی از مصادیق درهای رفتن به سوی خدا را كه در روایت قبلی ابواب به آن تفسیر شده بود بیان كند، و گرنه هیچ شكی نیست در اینكه آیه شریفه به حسب معنا تمام است ، هر چند كه به حسب مورد نزول ، خاص باشد، و اینكه امام فرمود: (اگر اوصیا نبودند خدای عزوجل شناخته نمی شد) معنایش این است كه حق بیان نمی شد، و دعوت تامة ای كه با اوصیا بود تمام نمی گشت ، البته معنای دیگری دقیق تر از این هم دارد كه شاید ما ان شاء اللّه به بیان آن بپردازیم ، و روایات در معنای این دو روایت بسیار است .